3

إننی أحبک


تو را دوست دارم


ولا أرید أن أربطک بذاکرة الأفعال الماضیه


ولا بذاکرة القطارات المسافره


و نمی‌خواهم تو را به خاطره‌ های گذشته


و به حافظه‌ی قطار‌های مسافربری پیوند دهم


فأنت القطار الأخیر الذی یسافر لیلاً ونهاراً


تو آخرین قطاری هستی که شبانه روز سفر می‌کند


فوق شرایین یدی


بر رگهای دستم


أنت قطاری الأخیر


تو آخرین قطار منی


وأنا محطتک الأخیره


 و من ،آخرین ایستگاه تو