ادامه دوست داشتنت را از سالی به سال دیگری جابهجا می کنم
2
إننی أحبک
تو را دوست دارم
ولن أترکک وحدک على ورقة ۳۱ دیسمبر أبداً
و هرگز رهایت نمیکنم بر برگه ی تقویم آخرین روز سال
سأحملک
على ذراعی
در آغوش می گیرمت
وأتنقل
بک بین الفصول الأربعه
و در چهار فصل سال میچرخانمت
ففی
الشتاء، سأضع على رأسک قبعة صوف حمراء
در زمستان کلاه پشمی قرمزی بر سرت می گذارم
کی
لا تبردی
که سردت نشود
وفی الخریف، سأعطیک معطف المطر الوحید
و در پاییز، تنها بارانیم را به تو میبخشم
الذی
أمتلکه کی
لا تتبللی
بپوشش تاکه خیس نشوی
وفی
الربیع
و در بهار
سأترکک
تنامین على الحشائش الطازجه
رهایت می کنم تا بر چمنهای تازه بخوابی
وتتناولین
طعام الإفطار
تا به صبحانه بپردازی
مع
الجنادب والعصافیر
با گنجشکها و ملخها
وفی
الصیف
و در تابستان
سأشتری
لک شبکة صیدٍ صغیره
تور کوچک ماهی گیری برایت میخرم
لتصطادی
المحار
تا صدفها و
وطیور
البحر والأسماک
المجهولة العناوین
مرغان دریایی و ماهیان بینام را شکار کنی